کد خبر: ۵۰۸۲
۰۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۰

کلکسیون‌دار روزنامه‌های صدساله

کار «جعفر اسدی فرخد» تنها به جمع‌آوری روزنامه‌های قدیمی خلاصه نمی‌شود، او عاشق است، عاشق اسناد قدیمی و آن‌ها را ربط می‌دهد به حفظ فرهنگ و هویتمان.

روزنامه؛ همان‌طور که از نامش پیداست، تاریخ مصرفش به همان روز قد می‌دهد و فردای روز چاپ خوانده شده و نشده دوباره راهی خط تولید برای خمیر شدن و چاپ مطالب روز‌های بعد می‌شود. اما وقتی تاریخ زیادی از چاپ یک روزنامه می‌گذرد، داستان فرق می‌کند.

به سراغ فردی رفتیم که با جمع‌آوری روزنامه‌های قدیمی صدساله و بیشتر ما را متوجه ارزش روزنامه‌های تاریخ مصرف گذشته می‌کند. او با اشتیاقی وصف‌ناشدنی از روزنامۀ «ایران» منتشر شده در آذر‌۱۳۰۶ برایمان می‌خواند و سپس ما را با ماهنامۀ «آفتاب» شهریور‌۱۲۹۰ که مجموعه‌ای است آزاد، ادبی، سیاسی، اجتماعی بی‌طرفانه از حقایق امور با مدیریت «آمیرزا محمودخان س طهرانی» آشنا می‌کند.

البته کار «جعفر اسدی فرخد» تنها به جمع‌آوری روزنامه‌های قدیمی خلاصه نمی‌شود، او عاشق است، عاشق این اسناد قدیمی و آن‌ها را ربط می‌دهد به حفظ فرهنگ و هویتمان. جعفر اسدی را می‌توان یک مجموعه‌دار بزرگ تاریخ و فرهنگ ایران قدیم دانست.

او کتاب‌های درسی ۱۰۰ سال پیش تا امروز، اسناد انقلاب شامل کلیه اعلامیه‌های مراجع از سال ۵۶ تا پیروزی انقلاب، اسناد و مدارک قدیمی مردمی و همچنین شاهنامه‌های قدیمی را جمع‌آوری و آن‌ها را ترمیم و نگهـداری می‌کند.

 

از فرخد تا چهاربرج با پای پیاده

جعفر اسدی فرخد متولد سال ۱۳۵۰ در قریۀ فرخد از قراع تابعه شهر طوس قدیم است. او فاز (پاژ)، فارمد و فرخد را در اصطلاح عامیانه مردم سه برادر معرفی می‌کند و می‌گوید: «هر سه این روستا‌ها سابقه‌شان به قبل از اسلام می‌رسد، همچنین هر سه قلعه‌های باستانی و کهنه‌ای دارند که هنوز تقریباً باقی مانده است.».

جعفر اسدی از روز‌های رفت‌و‌آمد پیاده بین فرخد و چهاربرج می‌گوید: «یک مسیر جادۀ شوسه بین روستا‌های چهاربرج، فرخد، کارده و... بود که مردم عموماً پیاده بین این روستا‌ها رفت‌وآمد می‌کردند. البته راه زیاد بود، عصر که حرکت می‌کردند دم‌دمای صبح می‌رسیدند.

راه این اواخر امن بود، اما پدر و عمویم از حملۀ ترکمن تازی‌ها حدود صد سال پیش تعریف می‌کردند. آن زمان مردم برای در امان‌بودن از حملۀ ترکمن‌تازی‌ها کوچه‌هایشان را باریک و بلند درست می‌کردند تا وقتی آن‌ها با اسب وارد می‌شوند، نتوانند دور بزنند و در همان زمان صاحبخانه از بالای بام روی سر آن‌ها سنگ و آب می‌ریخت.».  


نیاز، مردم را به هم نزدیک کرده بود

اسدی نیاز را عامل همدلی بیشتر بین مردم آن روزگار معرفی می‌کند و می‌گوید: «راه اگر سخت بود، اما دل‌ها به هم نزدیک بود. همۀ مردم همدیگر را می‌شناختند و به هم کمک می‌کردند، اگر کسی شب در جایی می‌ماند، خانه‌ای بود که او را میهمان کند. باز او مطمئناً در روستای خود تلافی می‌کرد و در راه مانده‌ای را پناه می‌داد.

با همین روابط عاطفی مشکلات را حل می‌کردند، یعنی اگر کدورتی هم پیش می‌آمد، گذشت می‌کردند. چون می‌دانستند در نهایت به هم نیاز دارند و برای زنده‌ماندن باید هوای یکدیگر را داشته باشند. آن زمان همه‌کس همه‌چیز در خانه نداشت، یادم هست از همسایه نردبان می‌گرفتیم و فردا او از ما چیز دیگری می‌گرفت. اما امروزه با زیاد شدن امکانات، مردم احساس می‌کنند دیگر نیازی به هم ندارند.».

 

کلکسیون دار روزنامه‌های صدساله

 

با جمع‌آوری اسناد قدیمی دینم را ادا می‌کنم

فرزند حاج اسدا... اسدی، کارشناسی مکانیک صنایع خوانده، اما عاشق تاریخ است و شاید بتوان به واسطۀ کار‌های عاشقانه‌ای که در این راه انجام داده، به او مدرک دکترای تاریخ داد! اسدی می‌گوید: «گاهی رشته‌ای را به خاطر کاریابی می‌خوانید، اما ذائقه و میل درونی شما را به راه دیگری می‌کشاند.

من دو دهه است که در جمع‌آوری و مرمت اسناد قدیمی فعال شدم و گاه برای به دست‌آوردن یک سند قدیمی ماه‌ها وقت و هزینه گذاشته‌ام.». او علاوه بر این کار که کاملا برای دل خود انجام می‌دهد، با موزۀ آستان قدس هم همکاری دارد، معلم قرآن است و در کارگاه عمران مدارس که برپا کرده، پیگیر محرومیت‌زدایی از روستا‌های پیرامون مشهد است.

اسدی دلیلش برای جمع‌آوری اسناد قدیمی را چنین عنوان می‌کند: «تمام انسان‌ها در همۀ نقاط دنیا به شعور و عقل که می‌رسند، در پی این هستند که گذشتگانشان را بشناسند، بدانند آن‌ها چطور معاش می‌کردند؟  برای مملکت چه کردند؟ چه هنر‌هایی داشتند؟ و... همین سؤال‌ها باعث شد من پیگیر این کار شوم. یک هدفم هم این بود که دین خودم را به این آب و خاک ادا کنم و حتی بتوانم نسل جوان را در حفظ و نگهداری این آثار راهنمایی کنم.».


خبر‌هایی از زمان ناصرالدین شاه تا امروز

اسدی که امروز یکی از مجموعه‌داران بزرگ روزنامه در کشور است، از اولین روز‌های روزنامه‌خوانی‌اش می‌گوید: «به علت کثرت نشر، روزنامۀ خراسان شاید اولین روزنامه‌ای بود که در دسترس من قرار گرفت، اما وقتی به صورت حرفه‌ای دنبال جمع‌آوری روزنامه رفتم، روزنامه‌های زمان ناصرالدین شاه، رضاشاه و دهه‌های ۳۰ و ۴۰ را جمع‌آوری کردم.».

این مجموعه‌دار روزنامه به اهمیت خبر‌های آن روزگار در شناخت بیشتر و بهتر احوال و روابط اجتماعی گذشتۀ مردم کشورمان گفت: «به خاطر اهمیت روزنامه، هرجا می‌شنیدم که روزنامه‌ای قدیمی وجود دارد فوراً می‌خریدم و مرمت می‌کردم.».

او با نگاهی به پیشینۀ روزنامه‌ها در ایران می‌گوید: «هرچه به عقب برمی‌گردیم، از تعداد روزنامه‌ها کاسته می‌شود، تاجایی‌که دیگر در برخی دوره‌ها تنها اسم روزنامه را یدک می‌کشند و بیشتر چند روزنامه، هفته‌نامه و ماهنامه است.»

او همچنین از تخصصی بودن برخی روزنامه‌ها در آن روزگار کم مطبوعات خبر می‌دهد: «یکسری روزنامه‌های آن دوران تخصصی و مثلا فقط ویژه تبلیغ اسناد، املاک یا پیداکردن اشیای گم شده بودند.». اسدی همچنین رنگی شدن روزنامه‌ها را دهۀ ۴۰ و ۵۰ عنوان می‌کند و می‌گوید: «پیش از این بیشتر روزنامه‌ها سیاه سفید بودند.».

 

کلکسیون دار روزنامه‌های صدساله

 

دولت منتظر می‌نشیند تا یکی پیدا شود اسنادش را اهدا کند!

پیگیری برای خرید و جمع‌آوری اسناد مختلف، تجربه‌های خوبی بر کولۀ اسدی افزوده است. او می‌گوید: «وقتی پیگیری می‌کنیم، می‌بینیم برخی پدرشان عمرش را صرف جمع‌آوری یکسری اسناد کرده است، اما فرزندانش علاقه‌ای ندارند یا اهدا می‌کنند یا می‌فروشند. یک درد من هم همین است، چرا مسئولان ما فقط می‌نشینند به امید اینکه یکی پیدا شود اهدا کند؟

چرا کسی پیگیر نیست وقتی این‌ها به بازار می‌روند و می‌خواهند بفروشند ازشان بخرد. بله خب عده‌ای از مردم خودشان دوست دارند که اهدا کنند، اما این دلیل نمی‌شود ما دست به سینه بنشینیم و ببینیم چه کسی اهدا می‌کند. باید برای خرید این‌ها بودجه‌ای بگذاریم که اگر کسی می‌خواهد بفروشد، چه جایی بهتر از موزه؟

نگذاریم این آثار به خارج از کشور برود. همان‌طور که ما ممکن است قاجار را لعنت کنیم که همۀ سرمایه‌های کشور را بخشیدند، باید در دورۀ خودمان هم مراقب باشیم که مبادا سرمایه‌های مملکت بیرون برود. خب ممکن است بگویند دولت بودجۀ چنین کاری را ندارد، لااقل اعتماد‌زایی که می‌تواند بکند، یک جایی باشد که این افراد بتوانند خودشان موزه‌ای تأسیس کنند. از لحاظ اداری و مراحل کاغذبازی را که می‌تواند آسان بگیرد. من این را حتی به نماینده‌های مجلس هم گفتم، امروز دارایی‌های مردم از ایران قدیم در خانه‌هایشان بسیار بیشتر از دارایی‌های دولت در کل موزه‌های ماست.

برخورد دولت باید به نحوی باشد که با جلب اعتماد این اسناد را جمع‌آوری کند. از آن سو مردم هم استرس دارند، بنده خدا عمرش را می‌گذارد تا این‌ها را حفظ کند، اما نمی‌داند که واقعاً بعد از مرگش آیا این‌ها حفظ خواهد شد یا خیر؟ اگر دولت بتواند به آن‌ها اطمینان بدهد که اسنادشان در موزه بسیار بهتر از خانه نگهداری می‌شود، برخی با کمال میل اسناد خود را اهدا می‌کنند. البته دستۀ دیگری هم هستند که باید برای جلب نظرشان هزینه کرد.».

 

قرآن‌های خطی ایرانی در کشور‌های عربی!

ایجاد زمینه برای رغبت به سرمایه‌گذاری حرفی است که اسدی بر آن تأکید می‌کند و می‌گوید: «اگر به کشور‌های حاشیۀ خلیج‌فارس سفر کنید، می‌بینید بسیاری از اعراب در خانه‌های خود قرآن‌های خطی ایران دارند. می‌پرسیم این‌ها ایرانی است اینجا چه می‌کند؟ می‌گویند آمدیم مشهد خریدیم، بعد ما افتخار می‌کنیم آنجا یک واحد مسکونی داریم، هرچه زمان می‌گذرد آن قرآن‌های خطی بر ارزشش افزوده می‌شود و از ارزش ساختمان‌ها کاسته شده است.».

 

تلنگری بهتر از صد نصیحت

این مجموعه‌دار اسناد قدیمی با اشاره به ضرب‌المثل «تجربه بالاتر از علم است»، می‌گوید: «بچه را صد نصیحت می‌کنید گوش نمی‌کند، اما من با نمایشگاه کاری می‌کنم که دهان بچه‌ها بسته می‌شود و فقط با تماشا تلنگر می‌خورند. مثلا دفتر‌های مشق و حساب بچه‌ها را از دورۀ رضاشاه صحافی کردم.

یک‌بار این دفتر‌ها را در نمایشگاهی در انظار دانش‌آموزان قرار دادیم. در میان دفتر‌ها دفتری است متعلق به یک دختر دانش‌آموز دختر دبیرستان سعدی در دهۀ ۵۰، این دانش‌آموز در رحلی بزرگ، هزار سال تاریخ ادبیات را با مرکب و خط خوش نوشته، گویی که انگار نسخه چاپی است.

من ۱۰۰ هزار تومان فقط خرج جلد چرمی این کتاب کردم، وقتی دانش‌آموز امروز این دفتر را می‌بینند و امکانات امروزشان را با ۵۰ سال پیش مقایسه می‌کنند، خود به خود تلنگر می‌خورند. وقتی با چشم خود می‌بینند که آن زمان دانش‌آموزان به چه سختی زندگی می‌کردند، دیگر نمی‌توانند غر بزنند که چرا فلانی ماشینش بهتر است و...».

 

از روزنامه تا شاهنامه

اسدی عاشق است، اما نه عاشق اسناد قدیمی، او عاشق هرچیزی است که نشان‌دهندۀ هویت گذشتگان ما باشد. به همین خاطر جمع‌آوری هر سندی که او را به هدفش برساند، از کتاب‌های قدیمی مدارس گرفته تا سند‌های خطی قدیمی، اسناد انقلاب و شاهنامه‌های قدیمی، همه را در برنامه خود چیده است.

این اسناد جمع‌آوری شده امروز به دلیل کمبود جا هرکدام در جعبه‌ای جداگانه بایگانی شده‌اند. کتاب‌های دبستان «بنویسیم و بخوانیم» مربوط به اکابر صد سال پیش کتاب‌های فارسی و حساب همه به ترتیب تاریخ روی هم چیده شده‌اند. جعبۀ دیگر مربوط به اسناد خطی است که قبل از ایجاد سازمان ثبت احوال به صورت دستی و با مهر علما رسمیت پیدا می‌کردند.

پوشه‌ای بزرگ نیز مربوط به اسناد انقلاب است که داخل آن به ترتیب تاریخ همه اعلامیه‌های علما و برگه‌های روزنامه و عکس مرتب شده است. اما یکی از بزرگترین جعبه‌ها به لحاظ قطر متعلق به شاهنامه‌های قدیمی است. یکی از شاهنامه‌هایش مربوط می‌شود به ۱۲۷۵ قمری، یعنی ۱۷۰ سال پیش، این شاهنامه در بمبئی هندوستان چاپ شده و تصویر‌های آن منحصربه فرد است.

یکی از مزیت‌های وجود شاهنامه‌هایی از مکان‌های جغرافیایی مختلف و در ادوار تاریخ دادن امکان مقابیه به خواننده است. هزلیات و هجویات شاهنامه را به راحتی می‌توان در این کتاب‌ها مقایسه کرد.

 

کلکسیون دار روزنامه‌های صدساله


حرص نمی‌زنم، هدفم مرمت است

اسدی نگاهمان را که به شاهنامه‌ها می‌بیند، می‌گوید: «من شاهنامه زیاد دارم، ولی هنوز هم اگر جایی شاهنامه‌ای نظرم را جلب کند، می‌خرم. این نشانۀ اضافه‌خواهی نیست، بلکه هدف من مرمت و بازسازی کتاب‌هاست. یکسری کتاب‌ها را می‌بینید قطور شده، اما تعداد ورق‌هایش کم است، این به خاطر آشغال‌هایی است مثل مو، تخم جارو، گرد و غبار و‌... که در طول زمان لای برگ‌های کتاب رفته است و موجب شده قطر آن زیاد شود.

من این‌ها را یکی‌یکی با فرچه تمیز می‌کنم، دوباره لای پرس می‌گذارم و صحافی می‌کنم. در حالت عادی برای این کار ۲۰۰‌هزار تومان می‌گیرند، اما من با این کار عشق می‌کنم. گاهی شب‌ها درحالی‌که مشغول صحافی هستم، کنار همین‌ها خوابم می‌برد.».

 

پول لباسم را به خرید اسناد قدیمی اختصاص دادم

«هیچ آدم عاقل و اقتصاددانی این کار را نخواهد کرد، چون آدم دانا پولش را در بانک می‌گذارد و بدون هیچ استرسی سودش را می‌گیرد، پولش هم همیشه نقد است. اما آدم عاشق چند برابر هزینه می‌کند، اسنادی را می‌خرد که حتی برای نگهداری آن‌ها جا هم ندارد و مجبور است در فضای کوچک خانه‌اش، یک اتاق را به نگهداری از آن‌ها اختصاص دهد.»؛ اسدی این‌ها را در جواب سوال ما از وضعیت مالی‌اش می‌گوید و ادامه می‌دهد: «برای خرید لباس و سایر اقلامی که مشابهش در بازار وجود دارد، این خریدار است که قیمت را مشخص می‌کند، مثلا ممکن است یک مغازه بروید و از قیمت راضی نباشید، بیرون بیایید و خریدتان را از مغازه‌ای دیگر انجام بدهید.

اما وقتی چیزی نایاب باشد، دیگر شما کسی نیستید که قیمت تعیین می‌کند، مثلا ممکن است آن کالا از دید شما هزار تومان ارزش داشته باشد، اما مغازه‌دار می‌گوید من ۱۵‌هزار تومان می‌فروشم. شما نمی‌خرید می‌روید فردا پول بیاورید. فردا می‌آیید می‌بینید طرف آن را فروخته. خیلی زمان‌ها پیش آمده از ترس اینکه مبادا جنس فروخته شود، پولی که برای خرید لباس کنار گذاشته بودم، صرف خرید این اجناس کردم؛ چرا‌که لباس را می‌توان جایگزین کرد، اما این‌ها را خیر.».  

 

کلکسیون دار روزنامه‌های صدساله


داستان دارد، اما شاید برای شما کسالت‌آور باشد

پیدا کردن تک‌تک این اجناس داستانی منحصر به فرد دارد، اما اسدی بیان آن را خوشایند نمی‌داند و می‌گوید: «شاید برای شما کسالت‌بار هم باشد، اینکه چند هفته در زمستان، بروید در خانه کسی منتظر بمانید تا بیاید جنسش را بفروشد، باز او دو دل شود، در دیوار استعلام بگیرد، ببیند مشتری بهتری پیدا نمی‌کند و... این‌ها همه از نظر ذهنی و جسمی آدم را خسته می‌کند. البته بعد از مرمت، وقتی می‌بینید منحصربه‌فرد شده انرژی می‌گیرید.».

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44